امیرعلی ترکمنامیرعلی ترکمن، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

✯امیــــرعلــــے ستـــــــآره مــامــان✯

تلاشمون برای داشتن آینده ای پر از خنده است

امیرعلی ستاره ی من

 

 

مثل ستاره

 

تو آسمون می درخشی

عشق کوچولوی

 

مامان و بابایی

**نوزده ماااااه زندگی کردی عسلم**

بازم مثل همیشه            مامان بازنده میشه می خواد عکستو بگیره                                 هرکار می کنه نمی شه   تنها عکسی که تو ماهگرد تولدت مامان تونست از تو ثبت کنه آخه حافظه گوشیمم دی گه تموم شد بعد ازین          خیلی خوشحالم که شادی 19 ماهه شدنت مبارکــــــــــــــــ  نفس مامان            نمی ذاری قربونت برم که عکس بگیرم ازت!!!!! همش تو حرکتی و تمام تار می اف...
30 تير 1393

یادگاری برای مامان جون!

مامان جون،مامان زهره چن روزی رو سفر کرد تا به مادر خودش سر بزنه ما هم این مدت می اودیم خونش تا هم به بابا جون سر بزنیم و هم به گلهای مامان جون آب بدیم... در نبود مامان جون من هم بی کار نبودم چندتایی عکس یادگاری گرفتم تا وقتی برگشت نشونش بدیم حالا هم مامان جون دیدشون و کلــــــــــی قربون صدقه ات رفت   تابستون از راه رسیده و بازار بستنی خورون داغ داغ!!! تو هم که عشقشی...... یه لیسم به مامان ندادی!! با هزار مکافات چندتا عکس ازت گرفتم،یه جا نمی مونی که همش فرار می کنی و به مامان پشت می کنی! عاشقتم امیرعلی     &nb...
18 تير 1393

***شرمنده ی توام نفسم***

من که می دونم خیلی خیلی خیلی برای تو عزیزم کم گذاشتم تا الان گرفتاری های من و بابا انقدر زیاد شده حتی هم دیگرو هم کم می بینیم چه برسه به اینکه وقت    داشته باشیم  بریم تفریح !!! از الان تا دوماد بشی ازت عذر می خوام گلم       همین قدر از دستم بر میاد که بعضی روزها باهم بریم پارک و تو بازی کنی و خاک و خولی بشی و برگردیم خونه   یا گاهی  بریم خرید     چند روز پیشم قسمت شد رفتیم پارک آب و آتش با بابا محسن خاطره ی هیجانی شدن تو از ذهنمون پاک نمی ش...
4 تير 1393

**عکسهای 16 ماهگی پسملم**

تو شانزده ماهگی خیلی اذیتم کردی مامان من هم کم حوصله......... این عکسهارو هم به سختی گرفتم و مثلا شکاریه چون همش ورجه وورجه می کنی گل نازم با همه اینا عــــــــاشقتــــــــــــــمــــ                 ...
28 فروردين 1393

**12 به در امیرعلی جوجه اردکم**

امسال ما 12 به در داشتیم !!!! روز سیزدهم روز شیفت بابا محسن بود آخه!!!!!!!! اما ما بیکار نشدیم که،هماهنگ کردیم و 12 هم زدیم بیرون البته من و تو بابا صبح خواب موندیم و ساعت 10- 10 و نیم بیدار شدیم تازه کلی هم گشتیم تا جای به این قشنگی رو پیدا کردیم خیلی با صفااااااا تازه تعجبی...... دو سه تا خانواده دیگه هم همون روز اونجا بودن در کل روز خوب و به یاد موندنی بود هوا هم سرد یود  جوجه داشتیم و یه سرس چیزای دیگه!!!!!!!!!!!!          جای شما خالی         کشته مرده ی این عکستم جیگـــــــــــر   ...
15 فروردين 1393