یادگاری برای مامان جون!
مامان جون،مامان زهره چن روزی رو سفر کرد تا به مادر خودش سر بزنه
ما هم این مدت می اودیم خونش تا هم به بابا جون سر بزنیم و هم به گلهای مامان جون آب بدیم...
در نبود مامان جون من هم بی کار نبودم
چندتایی عکس یادگاری گرفتم تا وقتی برگشت نشونش بدیم
حالا هم مامان جون دیدشون و کلــــــــــی قربون صدقه ات رفت
تابستون از راه رسیده و بازار بستنی خورون داغ داغ!!!
تو هم که عشقشی......
یه لیسم به مامان ندادی!!
با هزار مکافات چندتا عکس ازت گرفتم،یه جا نمی مونی که
همش فرار می کنی و به مامان پشت می کنی!
عاشقتم امیرعلی
الان اومدیم حیاط خلوت تا مثلا به گلها آب بدیم
تنها کاری که نکردیم همین بود!
از بس شیطونی کردی
گِل بازی،خاک بازی......
قربون ختدیدن شیرینت عزیزتر از جوووون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی